سپید
خودت رابه خاطراین مردم تغییرمده این جماعت هرروزتوراجوردیگری میخواهند

مردی نزد طبيب رفت و از غم بزرگي که در دل داشت گفت.

طبيب به او گفت:

به ميدان شهر برو،

آنجا دلقکي هست،

آنقدر تو را ميخنداند تا غمت از يادت برود.

مرد با چشمي اشکبار،

لبخند تلخي زد و گفت:

من همان دلقکم




ارسال توسط MOHAMAD

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 12 صفحه بعد